نوزاد...
جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ
نو که اومد به بازار...
کهنه میشه دل آزار...
+حس نوزادی رو دارم که دلش نمیخواد از یه محیط به یه محیط دیگه بره...نمیتونم گریه کنم...
پس مجبورم و سعی میکنم از مساحتی به مساحت دیگه ای برم...:)
+خب این شعر ربطش به بی ربطیشه...فکر میکنم از درکش عاجز باشید...:|
اینجا دو تا قضیه هست که این شعر در موردش صدق میکنه!یکیش رو میگم...
این برمیگرده به پی نوشت اول...:)
اگه فلش میزدم الان یه چیز افتضاحی از اب درمیومد...
صبور باشید...
بلاگفا دل اذردم کرده!دلم نمیخواد برگردم بهش...حتا یکی دو هفته ی دیگه....
از طرفی ( :| )در مورد دلیل دوم صادقه!
- ۹۴/۰۹/۱۳