میرسد قاصدکی...

تاس طوسی سابق!

میرسد قاصدکی...

تاس طوسی سابق!

داشتم پنکه سقفی پاک میکردم!

سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ق.ظ
ی لحظه تصور کردم سرم با پره ی پنکه جدا شه،خونا بپاچن ب دیوارا،مامی گفت بیاپایین بسس!
ولی تو فکرم مراسم 3بود با دیوارای خون مرده!مردم نگاه میکردن های های اشک میریختن!
مامی گفت:تمیز شد بسس!
ولی بده آدم با پنکه بمیره ها!
فک کن پنکه رو روشن کنن نخاع بپاشه بیرون!استخون،حبل الورید!
حالا هی مامی از چهارپایه میترسید (نهایش دست و پا شکستن میشه دیگه)
هی من پنکه رو ساب میزدم!
  • دختر خوب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">