سامانی جسته ام که مپرس!
شیخ را گفتند این نابسامانی از کجا به شما رسید؟
شیخ گفت ترک بلاد خویش کردمی و به آمال رخت بربستم و راهی شدم تا با مردمان دیگر عجین شوم!چندی گذشت و مقصدی نیافتم و توبه کردم و قصد وطن کردم و بازگشتم!رنگ و روغنی کردمو زی از سر گرفتم ! از کدخدا و جفایش به مردم مکدر شدم و دم برنیاوردم تا باز ستم پیشه کرد...
بلاد بلاگفا را سروری درست درمان نبودی و مطالبم به فنا دادندی...هر چند مواهب بسیاری داشتی!
از بلاگ اسکای و پرشین بلاگ و دیگر مواطین هر یک توشه ای برچیدم و خود را به بلاگ رساندم
و سراغ خانه ی کدخدایش گرفتم،امید که آبش به تنم بسازد و از کیسه اش چرک ام درآیدو شوخ از سر باز کنم و با خیالی اسوده عمری اینجا بسایم!
و سرور ما به سرور اینجاست!همانا دو سرور به از یک سرور!
در این بی امکاناتی سر و سور ی از جانب من شما را نیست!
و دوستان گزیده و همرهان مورد اطمینان را در این سرا سرایی است!
و به زودی کوچ کرده و ییلاق قشلاق میکنم !
ببخشید و ببخشایید بر من!
و شاعر میفرماید : پستم را سرسری مَیخوان ای اوستاد پست خوانی
که من در بلاگفای خودمون سری داشتم او سامانی...
- ۹۴/۰۶/۲۸