5995

واس ماس!
واس ماس بچگونش میشه منس!:-)
مال خودم!
آیم هپی!

شب جمعس!

ظلمت نفسی!
و دیگر هیچ...

توی شبام ستاره نیست...

به مدت چند روز با خودم قهرم،لیلا باهات قهرم،دختر بد!:-(

خوشی خوشی

یهو به خودت میای ناخوش میشی،عه اینجا همونجاستا،همونجا که دلت شکسته بود،هیچکس نبود،تو بودی و چراغای رنگی و همهمه،مچاله شده بودی تو خودت،یادته!یادته چیا شنیدی،به خودت چی گفتی؟یادته!:-(

باس رویارو بغل میکردم

بهم گفت سخت میگیرم...
بعدم گفت حرفات منطقیه!
رفتنشو دیدم،چشمای سیاهشو،دستای هنرمندو دل شکستشو!

مرده توش هست؟

ولی اگه به من بود میرفتم ببینم این قبری که بالاسرش گریه میکنم مرده توش هست اصن...
-ولله...بذا ببندم این چاکو...

دلمو چیکسی

گفت بیا بغلم بخواب
دلم از اونا گرفته بود
گفتم رو تخت میخوابم
گفت دلمو چیکسی
رفتم بغلش
ولی...

خواستم بگم...:-(

تکرار ملعون

انداخت خیالت ز کجایم ب کجاها!

آب تگری میخوام

هوا سرده ولی گر گرفتم،دلم آب خنک میخواد،خیلی خنک!:-)

تو این هوا

ذرت مکزیکی میچسبه،های،میچسبه!