یلدا مبارک باد...

نظراتتان را خواندم....!

تاییدشان میکنم به زودی....!

بسکه خستم

حس میکنم از صبح تاحالا دوروز گذشته!
فردا تازه 3شنبس،3شنبه!:-(
-گل کاغذیمون وتو نشه صلبات!
-جوش اینجا جوش اونجا جوش بدجا!
-کاش ثمره ی پیشنهادم بهم برسه!:-)ی خوش رنگ و لعابش!

میگم ددی خوب شو دیگه!

دلم سرخ کردنی میخواد،میگه اصن تو منو سرمادادی با همین سرخ کردنیاد!
گونی گونی چرک خشک کن میریزه بالا،خوبم نمیشه!1ماه شد خو،دلم پیتزا!
:'-(

قصد حسینیه اعظم کرده بودم!

رسیدم زورخونه بهرام،ی لیوان برق زد،کنارلیوان استیل توی کیف میخندید،دم حسینیه،اشک بود،عزا بود،نرفتم...نرفتم!حتا ندیدم مرحوم کی بود،ی لنگه پا 28دقیقه وایستادم!

من لیوان نمیخواستم،آجیل مشکل گشا میخواستم!

اوضاع را تغییر خواهم داد!

گلای شمعدونیم

گل سفید دادن،:-)اون موقع ک قلمه زدم گل خشک صورتی داشتن،مامی میگه اصن اینا قرمز بودن!:-D
نتیجه ب این ک من امروز خارسویی داشتم با مقنعه ی بنفش!
یعنی چجوری میشه شمعدونی قرمز گل سفید بده؟

تا24ساعت دیگر

آخرین میانترم کارشناسی رو میدم:(
-یاد امروز سالهای پیش...:)
-راضی عشق منه!:)
-یعنی میشه بشه؟:)
-شالم برامام"شب چله ای"میاوردن:D
-بحق امشب این پسرا زن بگیرن،راحت شیم!
-درس دارم،درس،وای!

امان از پاکیزه بودن

خواستگار امروزمم جور شد،4روز متوالی!

ترس ها

ترس 'نداشتن'
ترس 'از دست دادن'.

غم این خفته ی چند

خواب در چشم ترم میشکند...:-(

-داغانم...

حق الناس میتواند عادتمان شده باشد...

ساعت ب ساعت امروزم را با گذاشتنم در آمپاس تلف کردند!
:-(