جون ندارم

باز کلمه ی"عزیزم"ب دایره ی واژگانم پیوست،گذاشته بودم برای

یاد باد آن روزگاران...

وب چندی از دوستان نجف آبادی عزیز را بالا پایین کردم،هیچ کرمی لول نمیزد...یکهو بی خداحافظی یک آدرس و کلی خاطره ازشان جا ماند...بی معرفتها...:-(

باز هم

امشب ، در سر ، دردی دارم...

دلم دختر میخواد

اسمش یسنا مثلن!
موهاشو باز کنم،جوراب و لباس بیرونشو درآرم،آروم بذارمش رو تخت،پیشش بخوابم!:-)
-افسرمینجانگوم کجایی؟!

تیتر روزنامه ی فردا

دختری ک پس از چند شبانه روز ب خانه برگشته بود،شب گذشته بر اثر دست درد نخوابید!
سرشم درد میکرد تازه!

+انتظار ک ندارید بمیرم؟:-D
-فردا روز مهمیه،توکل ب خدا!:-)

تفاوت معنا

تازه معنیشو امروز فهمیدم ک زن 38ساله ای دستاش میلرزید!دستای زبرش!ک نصیحتم کرد!ک گفت دعاش کنم!ک...خیلی بهش فکرکردم!آخرتو داره ولی خدایااینجا چی؟38سالشه فقط!گودی و چروک پای چشمای خسته و خیس حقشه؟چیکار کرده؟هستی؟میبینیش؟

ناشکرم؟:-(
اینارونشونم میدی ک چی؟

وب خوبم آرزوست

چقدنویسنده ها بد شدن،نمیگن ما شبارو چجوری صبح کنیم؟!

ساعت چند؟

هفته هفته ی رفیقه!کافیه بپرسی ساعت چند؟
کیست جواب مرا بدهد؟

dametan garm

nazaratetan ra khandam...khandidam...

موتور خانومی

صبحی دقیق ی موتورودیدم
ازین بی کلاجا،ولی کلاج داشت!:-d