نوبرانه ها زرد و پیر شدن،مسجد نرفتم،گلزار هم،خاطرات پلوآلبالو بامزه ی دمنوش زیره عجین شد،ساعتها خوابیدم ودوچرخه دردش گرفت.....و قهرمان قصه همش انقد بود!
عصبی ام کرده این روزها!
عصبی ام کرده این روزها!
- ۰ نظر
- ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۵۶
به توکل نام اعظمش:بسم الله الرحمن الرحیم
از:من
به:تو
سلام عزیزم...
.
.
.
مواظب خودت باش...
+امشب مبارک تموم مردای سرزمینم!
هر چی فکر کردم دیدم جرات ندارم ،جرئت نوشتن ندارم!:|
سلام!خوبین؟!
گل از گلم میشکفه وقتی اسمتونو میبینم!
ادرس نه!کسی بهم آدرس نداده!تلگرام بود یا اینیستا؟!
من که ندارم بهرحال فرقی برام نداره!
پست 13؟!یعنی چی؟!مال من یا خودتون؟!
ادرس دست من نیست!میره تو هرزنامه و بعد پاک میشه!باید ببینم میتونم لینک کنم یا نه؟!
ممنون!