دل موضع صبر بودو بردی!

دانشگاه اردو مشهد گذاشته مفت!
من از دانشگاه جبهه های جنوب میخوام!:-(

-تازگیا غلط انداز شدم!باخودم چندچندم؟

دستم درد میکنه!

یکی نیست بهم بگه حرس شاخه درخت به تو چه؟بذا تو راه باشه اصن!
داغ بودم نفهمیدم!الان بعد دو روز رگاش ورم کرده!آخ آخ!

هوس سیب زمینی آتیشی کرده بودم!

سیبارو بخارپز کردم،نمک و فلفل زدم،با کلی روغن گذاشتم تو فر،اون چیزی ک میخواستم نشد ولی خوشمزه شد!:-)

رفتم مغازه پیش ددی

آخرای دن کیشوت رو ورق میزد...
حافظ مم برداشت برد!:-)
پشت اون ویترین آینه ای معلوم نیست چیا داره دیگه!:-)

حافظه پیامم پره!

بعضی شبا با خوندنشون،تلخند و البته لبخند میزنم،پیاما از آدمای مختلفن،دیگه مموری نخریدم،باس یواش یواش پاکشون کنم!

دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره...

یه مسئله ای هست به نام حساس شدن،ی مسئله ی دیگه ای هست به نام بی قید شدن...
-خدایا خودت کمکم کن!

خلق از شنیدنش...

من باس الان تو دل عشقم بودم،دورهمی میدیدیم و بلندبلند میخندیدیم،بایدبخاری زیادبودولباسامون کم،بایدلامپ پذیرایی خاموش بودو آشپزخونه روشن،باید موهام بلند بود و دستام نرم،باید...
ن ک ور دل،ن ک دورهمی خنده داره،ن ک زیاد لباس پوشیدم،ن ک لامپا خاموشن و بخاری کم،ن ک ...
-باس شبا رو با ط. صبح میکردم،مامان نذاشت!

یک زن،تا وقتی مادر نشده

حساب روز و ماه و سال خودشو داره
اما وقتی مادر شد میشه آمپول دوروزگی،میشه چاردستوپا،میشه آش دندون،میشه تاتا نباتا،میشه جشن شکوفهها،جشن تکلیف،جشن فارغ التحصیلی،جشن عقد،میشه...

نهست!

موهایم نه هست...

آقا حافظ میفرماند

اگر آن ترک شیرازی بدست ارد دل ما را!
میگه یعنی من که نه:-) اگه اون اومد معشوقه ی من شد حالا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را!
اصنم شیرازیا ...غیبت نمیخوام کنم،اونم پشت سر مرده!