الله اکبرو...

ناموسن دعای سحرو قبل اذون پخش کنید،دندونام کپک زد،اه!

ددی مهربون!

طی یک اقدام غافلگیرانه برای من بایک لقمه نان روزه گرفته،خوشمزه جات خرید!:-)
-وای بازم بلال هارو کباب نکردیم،نگندن،حیفن!

زاویه ی دید!

این!

این!

من!

و کلی زاویه دید دیگه...که ادرسشون خاطرم نیست!

رختخواب ک نیست!

منجلاب فکر و خیاله!
دست و پا میزنم تا صبح!
باید روزا بخوابم،شبا کار کنم!
ولی من که از شب و تنهایی واهمه دارم!
:-(

دکور ماه عسل!

مثه این برف شادی سبز و زرد چلغوزیا بود!
-یعنی طرف بره عشقشو رسانه ای کنه بازم قضیش منتفیه!
لعنت ب من!
لعنت ب خواستگارای من!

هعی!

من ک حاضری نمیخوردم،کلونی مورچه زردی را،جستوجو نمیکردم!
من ک خواب خرگوشی را،با سحر نمیخوردم،من قاتل مورچه های شبگردم!مورچه های باحال بی دردم!مورچه های کاری خوش حال!مورچه های زندگی با هم،مورچه های هم خورو هم خواب!

با قلب بی کسم هی شرط میکنم!

ماه رمضون شد،امسال هم تنهام...
بعدازظهر یاد ی دیالوگ افتادم!
بعد به تموم کسایی ک میتونن روزه بگیرن و نمیگیرن و ی درد مسخره میبندن ب خودشون فکر کردم!
بعد ب قرآن 8صبح فکر کردم و به قاری ای ک نیست و مجلسی ک هست!
امروز شنبست،به معنای واقعی کلمه!
کلی کار دارم،هوام گرمه،خدا کمکم کنه!
دلم بستنی میخواد!

کلوخ اندازون چیست؟!

در نجف اباد سنت دیرینه ای وجود دارد به نام کلوخ اندازون....

بدین نحو که جمعه ی آخر ماه شعبان به طبیعت(باغ خخخ) رفته و کباب شتری ، گوسفندی ،نبود مرغی چیزی بر بدن زده و خود را آماده ی ماه رمضون میکنند!

انداختن کلوخ و این چیزهام مسخره بازیه...!

مهربان

واژه ی عجیبیست!
محافظ مهر،نگهدارنده محبت!
coffeetime.blog.ir

توبه کردم ک دگر توبه بیجا نکنم!

دو راهی عجیبیه!
روزه ی جمعه ی آخر ماه شعبون!
پیشواز رمضون!
چسبوندن شعبون و رمضون!
از اون طرفم کلوخ اندازون!:-D