خانوم خانوما!

فاطمه ی زهرارومیگم،ازبین اون همه خواستگارک آرزوی غلامی پیامبرو داشتن،راضی ب رضای خدا شد،لباس کهنه ی عروسی و مهرش،داشتن5تابچه تا18سالگی،قصه ی پیرمردنابینا...!
همش درسه!خانوم بود!خانوم!

چیزی ک ی ذره نیستم،ادعامم میشه!

-روزتون مبارک خانوما!:-)

مرید خاموش شعرنوگو

فکرمیکنم سرباز باشی هنوز،تند رفتم،نبایدانقدرصریح مینوشتم،نباید...
آخر سالی اگرآمدی اینجا حلال کن مرا بزرگوار!

شب بخیر!

تنها چیزی ک حال امشبو خوب کرد شنیدن صدای نفسای احمده اونم درست بیخ گوشم!:-)


خدایا شکر...

درم ممرم!

در من آتشفشان های کوچکی در حال فورانند،دود،چرک،خون،فوران میکنند،میریزند بیرون،اما دهانم خشک شده،نمیتراوشد،حرفی،کلامی،هیچ!برلبهایم مهر زده ام،مهرخاموشی!وای من اگرسربازکند...

فرستاده

سلامت باشی.شمام خوب بخوابی خوابای گل گلی ببینی

-زنداداشی عاشقدم!:-)

بیخیال دختر!

تو نمیتونی انقد کینه ای باشی!
گوشت با منه؟!

آقا میگمو!

منو داباره رفتم گوشواره خریدم،چقدم جینگیل و مینگیل!
خاب انگشتراش زشت بود خاب!عه!

تارامادر

حواست باشه13ک شد،میخوای کدوم سبزه رو ب نیت کی گره بزنی!خب؟

اندربرنامه ریزی بازارفردا

خریدخوشمزه جات و سرخاب سفیداب و کادو و تمبان و کیبرد وبطور کلی آتیش زدن مال!
انگشترم اگه شدودلم خواس!:'(

امروز رفتم غبارروبی!

چقدزمان زودمیگذره،روزمادر بهار بودا،افتاد زمستون!

اعلامیه مادربزرگ دوستامو دیدم،یاد وصیتش افتادم!خدابیامرزتش!